English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8338 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
symptomatic U نشانه بیماری
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
sequela U بیماری ناشی از بیماری دیگر
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
corresponding U مطابق
corresponding to U مطابق
matched U مطابق
complied with U مطابق با
congurous U مطابق
corresponding to U مطابق با
correspondent U مطابق
correspoundent U مطابق
correspounding U مطابق
correspondents U مطابق
respondent U مطابق
respondents U مطابق
similiar U مطابق
according U مطابق
according to U مطابق
from U مطابق
after U مطابق
confirming U مطابق
accordant U مطابق
consilient U مطابق
secundumn U مطابق
agreeably to U مطابق
within U مطابق
pursuant U مطابق
in keeping U مطابق
frae U مطابق
complied U مطابق با
complying U مطابق با
comply U مطابق با
complies U مطابق با
similar U مطابق
incompliance with U مطابق
in register U مطابق
even with U مطابق
corresponding U مطابق متشابه
traditionally U مطابق احادیث
newfashioned U مطابق مد روز
up to date U مطابق روز
orthodox U مطابق مرسوم
corresponds U مطابق بودن
as usual U مطابق معمول
corresponded U مطابق بودن
correspond U مطابق بودن
after the manner of U بتقلید مطابق
adjust U مطابق کردن
fashionably U مطابق معمول
synchronizes U مطابق بودن
synchronising U مطابق بودن
synchronises U مطابق بودن
testamentary U مطابق با وصیت
synchronised U مطابق بودن
relevant U وابسته مطابق
trendier U مطابق آخرین مد
trendiest U مطابق آخرین مد
up-to-date U مطابق روز
trendy U مطابق آخرین مد
physiologically U مطابق فیزیولوژی
posh U مطابق مد روز
posher U مطابق مد روز
poshest U مطابق مد روز
synchronize U مطابق بودن
astronomically U مطابق هیئت
to correspond to U مطابق بودن
homologize U مطابق شدن
by the square U مطابق نمونه
by my watch U مطابق ساعت من
pursuant to U مطابق برحسب
constitutionally U مطابق قانون
at my request U مطابق با تقاضای من
correspound U مطابق بودن
to U برحسب مطابق
synchrinized U مطابق بودن
hygienically U مطابق بهداشت
in accordance with U مطابق موافق
conform to U مطابق بودن با
pedagogically U مطابق فن تعلیم
geometrically U مطابق هندسه
doer U نماینده
indicator U نماینده
deputy U نماینده
representatives U نماینده ها
delegates U نماینده ها
deputies U نماینده
dept U نماینده
depts U نماینده
doers U نماینده
delegate U نماینده
representatives U نماینده
delegating U نماینده
delegates U نماینده
agents U نماینده
representative U نماینده
agent U نماینده
delegated U نماینده
nominee U نماینده
proxy U نماینده
attorney U نماینده
factors U نماینده
factor U نماینده
proctor U نماینده
agencies U نماینده
agency U نماینده
nominees U نماینده
commissioner U نماینده
commissioners U نماینده
indicatory U نماینده
deligate U نماینده
attorneys U نماینده
mercantile agent U نماینده
indicant U نماینده
currencies U مطابق روز بودن
anatomically U مطابق علم تشریح
ethically U مطابق علم اخلاق
accentually U مطابق تکیه صدا
classic U مطابق بهترین نمونه
classics U مطابق بهترین نمونه
up to date U مطابق اخرین طرز
pedagogically U مطابق علم اموزش
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
meet U مطابق شرایط بودن
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
discretionally U مطابق میل و اختیار
meets U مطابق شرایط بودن
quite the thing U مطابق بارسم معمول
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
up-to-date U مطابق اخرین طرز
dialectically U مطابق قواعد منطق
biblical U مطابق کتاب مقدس
modular U مطابق اندازه یامقیاس
currency U مطابق روز بودن
metronomic U مطابق میزانه شمار
true life U مطابق زندگی روزمره
reconstructions U نمونه مطابق اصل
reconstruction U نمونه مطابق اصل
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
true copy U رونوشت مطابق با اصل
constitutional U مطابق قانون اساسی
paralleling U نظیر مطابق بودن با
ideals U مطابق نمونه واقعی
paralleled U نظیر مطابق بودن با
technically U مطابق اصول فنی
parallelled U نظیر مطابق بودن با
parallelling U نظیر مطابق بودن با
ideal U مطابق نمونه واقعی
parallels U نظیر مطابق بودن با
musically U مطابق اصول موسیقی
parallel U نظیر مطابق بودن با
manufacturer's agent U نماینده سازنده
opostolic delegate U نماینده پاپ
law agent U نماینده حقوقی
jack and gill U دونامه نماینده ........
represent U نماینده بودن
manufacturer's agent U نماینده تولیدکننده
law agent U نماینده قضایی
internunico U نماینده پاپ
insurance agent U نماینده بیمه
marker ship U کشتی نماینده
manufacturers' agent U نماینده سازنده
manufacturers' agent U نماینده تولیدکننده
overseas agent U نماینده خارجی
pathognomic U نماینده ناخوشی
representative elements U عناصر نماینده
assignee U نماینده مامور
sales agent U نماینده فروش
sales representative U نماینده فروش
parliamentarians U نماینده مبرز
parliamentarian U نماینده مبرز
sole agent U نماینده انحصاری
stack indicator U نماینده پشته
represents U نماینده بودن
represented U نماینده بودن
representations U تمثال نماینده
representation U تمثال نماینده
deputations U نماینده نمایندگی
deputation U نماینده نمایندگی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
expessive U حاکی نماینده
deputies U وکیل نماینده
envoi U مامور نماینده
Recent search history Forum search
1FIRST Team Number
1Winning a Mandate in the House of Representatives Election به چه معناست
1مرض سینه وبغل
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1skirts
1jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
1Immune system remembers pathogen on subsequent exposure
2encapsulate
0موج گرفتگی
0در حال حاضربا نماینده آنها مشکل پیدا کرده ایم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com